- اختبار کردن
- آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
معنی اختبار کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گزیدن، برگزیدن
اکتفا کردن بسنده کردن قناعت کردن
انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
Abbreviate
сокращать
abkürzen
скорочувати
skracać
abreviar
abbreviare
abreviar
abréger
afkorten
mempersingkat
إضطرابٌ
संक्षिप्त करना
לְקַצֵר
kısaltmak
kufupisha
সংক্ষিপ্ত করা
مختصر کرنا
آگاه کردن خبردارساختن
مختار منتخب برگزیده
گل گفتن و گل شنیدن گفت و گو
نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
محکم کردن سخت کردن موء کد گردانیدن، درست کردن، صحه نهادن، سخت گرفتن سخت بستن محکم بستن
باز ندانستن درست نیافتن چیزی را به جای چیزی گرفتن کسی را به جای کسی گرفتن پرت بودن رمژکیدن