جدول جو
جدول جو

معنی اختبار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اختبار کردن
آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
تصویری از اختبار کردن
تصویر اختبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
گزیدن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختصار کردن
تصویر اختصار کردن
اکتفا کردن بسنده کردن قناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
انتخاب کردن، برگزیدن، برای مثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اختیار کردن
تصویر اختیار کردن
((~. کَ دَ))
انتخاب کردن، گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعتبار کردن
تصویر اعتبار کردن
((~. کَ دَ))
اعتماد کردن، عبرت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اختصار کردن
تصویر اختصار کردن
Abbreviate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
संक्षिप्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
সংক্ষিপ্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اخبار کردن
تصویر اخبار کردن
آگاه کردن خبردارساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختیار کرده
تصویر اختیار کرده
مختار منتخب برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختلاط کردن
تصویر اختلاط کردن
گل گفتن و گل شنیدن گفت و گو
فرهنگ لغت هوشیار
نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
فرهنگ لغت هوشیار
محکم کردن سخت کردن موء کد گردانیدن، درست کردن، صحه نهادن، سخت گرفتن سخت بستن محکم بستن
فرهنگ لغت هوشیار
باز ندانستن درست نیافتن چیزی را به جای چیزی گرفتن کسی را به جای کسی گرفتن پرت بودن رمژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار